جنگ با داعش چیز باورنکردنیای برای ایران نبود. آنها نزدیک بغداد بودند، بالای کربلا، هممرز با اربیل. شهری نزدیک مرز ایران. همین سه هفته قبل، سایت رسمی دولت، احتمال ورود نظامی ایران به جبهه مبارزه با تکفیریها را بررسی کرده بود.
آنها کیلومتر به کیلومتر، متر به متر، سانتیمتر به سانتیمتر به ایران نزدیکتر میشدند. تهدید کرده بودند به عتبات عالیات حمله خواهند کرد و جواب دندانشكني گرفته بودند.
اگر یادتان نمیآید تکفیریها نیمی از سوریه را داشتند، نیمی از عراق را هم گذاشته بودند رویش و قویتر میشدند. اما همان گروهک تروریستی که جهان را به ترس انداخته بود، یک دفعه در مناطق حساس شکست خورد.
حصر آمرلی، شهر شیعهنشین که شکسته بود، از بغداد که دور شدند و در دروازه اربیل زمینگیر شدند. متن پیغامهای تبریک جواد ظریف و رئیسجمهور ایران در شکست حصرآمرلی نشان میداد چه اتفاق بزرگی در حال رخ دادن است.
در داخل عراق که همه میدانستند چه کسی و با چه دستوری در حال فعالیت است. خارج از عراق هم کمکم فهمیدند نقش ایران به چه اندازه در کنترل گروهکهای تندرو در منطقه بزرگ است.
ایران به صورت استراتژیک با فرماندهی نیروی قدس بلایی سر تکفیریها آورد که صدای تحسین همه بلند شد. آمریکاییها از نقش اول بودن ایران در شکست تروریستها حرف زدند و ایران را فرمانده استراتژیک این پیروزی دانستند.
این پیروزی ایران درعراق یک چهره ویژه داشت؛ سردار قاسم سلیمانی. وقتی در موردش حرف میزند، به هیجان میآید: «یک دفعه دیدم جلویم آقای سلیمانی است.» او برای تشییعجنازه محسن حکیم از سفارت عراق بیرون آمده و در مسیر بلوار کشاورز یک دفعه سردار را دیده.
قاسم سلیمانی را «حاجی» صدا میکند و وقتی از شجاعتش تعریف میکند، به هیجان میآید: «فقط دونفر همراهش بودند. صدا کردم حاجی، دیدم خودش است. فقط با دونفر آمده بود.» ناظم دباغ نماینده حکومت اقلیم کردستان در ایران، با ۴ محافظ در مراسم شرکت کرده بوده و ناگهان با فرمانده سپاه قدس مواجه شده.
او از حاضر بودن سردار آن هم با دو محافظ در مراسم تدفین آقای حکیم تعجب کرده: «من امنیت تهران را میشناسم. بارها دیدهام که مقامات ایرانی فقط با ۳ماشین در سطح شهر حرکت میکنند و بعضی وقتها حدس میزنم که این تیم اسکورت ممکن است مربوط به چه کسی باشد.
حتی بعضی از مسوولان راحت با پراید و پژو این طرف و آن طرف میروند.» دباغ با این حرفها میخواهد نشان دهد که از امنیت تهران باخبر است. اما مراسم تشییع حکیم با حضور هزاران عراقی میتوانسته بسیارخطرناک باشد: «اینها یک معنی دارد. او از خودش و خدای خودش مطمئن است.حاجی آرامش قلبی دارد.»
نماینده کردستان عراق در ایران تعریف میکند که به خاطر امنیت جان سردار سلیمانی هم که شده، از محافظانش خواسته یک حلقه دور سردار سلیمانی تشکیل دهند که خدای ناکرده اتفاقی برایش نیفتد.
ناظم دباغ یک مقام مهم در کردستان عراق است. شخصی که سالها با ایران و سردار سلیمانی در ارتباط بوده و زیاد در مورد سردار سلیمانی میداند: «کل دنیا، بینالمللی، آمریکاییها، اروپاییها و سرویسهای اطلاعاتی به دنبالش هستند.البته نمیخواهند حالش را بپرسند. آنها به دنبال انتقام هستند.» تصویر سردار نترس شجاع را ناظم دباغ ترسیم میکند. مصاحبه او در مورد شخصیت سردار را میتوانید در صفحه آخر پرونده بخوانید، اما قبل از شروع هرچیز باید بدانید شما در مورد سردار سلیمانی میخوانید. مردی که دوست و دشمن تحسینش میکنند.
۵۸ سالش است. روستای کوهستانی راورکرمان جایی است که به دنیا آمده. ۱۲ سالگی تحصیلات پنج ساله دبستان را تمام و درس خواندن را رها کرده.
سردار ۲۳ سال قبل دیپلمش را گرفته اما از آن روز تا همین امروز کسی خبر ندارد مدرک تحصیلی سردار چیست. اولین کار قاسم سلیمانی بنایی بوده، در ۱۲ سالگی که کسی بنا نمیشود؛ لابد او از کارگری ساختمان شروع کرده و بعد در سازمان آب کرمان مشغول شده.
اینها همه مربوط به قبل از انقلاب است، همان روزهایی که جوان ۱۶، ۱۷ ساله کرمانی فعالیتهای انقلابی هم داشته. انقلاب که شد، همچنان در سازمان آب کار میکرد. اما جنگ داستان زندگی قاسم سلیمانی را یکجور دیگر نوشت، جنگی که در ۲۲ سالگیاش شروع کرده و هنوز هم به پایان نرسیده.
فرماندهی بسیجیهای کرمانی در جنگ و بعد فرماندهی لشگر۴۱ثارالله قسمتی از کارنامهاش است. جنگ که تمام شد، او به کرمان آمد و مقابله با اشرار و قاچاقچیهای شرق کشور را سامان داد. امنیت مرزها در روزهای پس از جنگ موفقیتی بود که لشگر۴۱ ثارالله به فرماندهی قاسم سلیمانی به دست آورد.
نقلها از اینجایش امنیتی میشود. بعد از آن (چندسالش چه فرقی میکند؟) او به سپاه قدس رفت و بعد فرماندهاش شد. فرماندهای که روزگار دشمنان ایران را سیاه کرده. او حافظ منافع ایران است. این را همه میگویند. ناظم دباغ هم تایید میکند که «حاجی همیشه منافع ایران را بر همه چیز ترجیح میدهد و حواسش هست که منافع متحدان ایران هم به خطر نیفتد.» در مورد اتفاقات، لبنان، فلسطین، سوریه و عراق نقلهای بسیار زیادی در مورد قاسم سلیمانی وجود دارد.
اما همینقدر بدانید که اینقدر آمریکا را کلافه کرده که طرح ترورش را بررسی کنند. خارج از ایران همه او را فرمانده منطقه میدانند.
حاج قاسم سلیمانی، سردار سایهها، مرد بدون سایه و... هیچ فرقی نمیکند. او را به هر شکل و تصویری که میشناسید، باید یک بار دیگر دانستههایتان را مرور کنید. او همانقدر که درجنگ و نابود کردن دشمنان ایران سریع و معجزهآسا عمل میکند، برای فرزندان دوستانش مهربان است.
او برخی اوقات به دیدارشان میرود. فرزندان شهدای جنگ که امروز به مرز جوانی و پختگی رسیدند، همه خاطرات جالبی از سردار سلیمانی دارند. اتفاقا انتشار عکس فرزند عماد مغنیه در مراسم ختم مادر حاج قاسم هم نشانگر همین ماجرا بود.
همان عکسی که کلی هم جنجال درست کرد. سردار سلیمانی رابطه بسیار خوبی با فرزندان چند شهید دارد. خیلیها رابطه پدرانه و صمیمیاش را با فرزندان شهدا دیدهاند و نقل هم میکنند.
میگویند به یاد پدران، پسران را میبیند و دقایق زیادی برایشان وقت میگذارد. سردار با همه مشغلهای که دارد. یک جا بند نمیشود. این را همه میدانند.
شب در عراق است، صبح به دیدار جانبازی میرود که مدالش را تقدیمش کرده و بعدازظهر دوباره به عراق برمیگردد. او یک مامور ویژه است با روحیهای آرام، مهربان با فرزندان شهدا، شجاع و حافظ منافع ملی.
منبع:همشهري جوان
نظر شما